انقلاب تمام‌شدنی نیست

  • ۱۷:۵۶

عباس بابایی

  • ۱۲:۵۲

نام:عباس بابایی

نام پدر:اسماعیل

تولد:۱۴ آذر ۱۳۲۹

محل تولد:قزوین

تاریخ شهادت:۱۵ مرداد ۱۳۶۶

محل دفن:گلزار شهدای قزوین

طول مدت حیات:۳۷ سال

××××××××××××××××××

 

شهید عباس بابایی، در دبستان دهخدا دوران تحصیلات ابتدایی خود را سپری کرد و در دبیرستان نظام دوران متوسطه اش را نیز با موفقیت به پایان رساند. بعد از اخذ دیپلم، با شرکت در کنکور سراسری در رشته پزشکی پذیرفته شد ولی به علت اینکه علاقه وافری به خلبانی داشت، از آن انصراف داده و در سال ۱۳۴۸ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. بعد از سپری کردن دوره مقدماتی پرواز، همانند دیگر خلبانان نیروی هوایی جهت تکمیل خلبانی و گذراندن دوره پیشرفته، به کشور آمریکا اعزام شد. شهید عباس بابایی پس از پایان تحصیل در آمریکا با درجه ستوان دوم در پایگاه هوایی دزفول مشغول به خدمت شد و در سال ۱۳۵۵خورشیدی با ورود هواپیماهای پیشرفته اف – ۱۴ به نیروی هوایی، شهید بابایی که جزء خلبان های ماهر و متخصص در پرواز با هواپیمای شکاری اف – ۵ بود، به پایگاه هوایی اصفهان برای پرواز با هواپیمای اف–۱۴ منتقل شد.

شهید بابایی با اوج گیری مبارزات علیه نظام ستمشاهی، بعنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد. او علاوه بر انجام وظایف روزمره، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه، فعالیت می کرد. وی به علت تعهد و شایستگی که داشت در تاریخ ۷/۵/۱۳۶۰، فرماندهی پایگاه هشتم هوایی را بر عهده گرفت. به هنگام فرماندهی پایگاه با استفاده از امکانات موجود آن، به عمران و آبادانی روستاهای مستضعف نشین حومه پایگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تامین آب اشامیدنی و بهداشتی، برق و احداث حمام و دیگر ملزومات بهداشتی و آموزشی در این روستا، گذشته از تقویت خط سازندگی انقلاب اسلامی، در روند هر چه مردمی کردن ارتش و پیوند هر چه بیشتر ارتش با مردم خدمات شایان توجهی را انجام داد.

شهید بابایی، با کفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد، با ارتقاء به درجه سرهنگی در تاریخ ۹/۹/۱۳۶۲  به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل گردید. وی با شروع جنگ تحمیلی با بیش از  ۳۰۰۰ ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، در غرب و جنوب کشور قسمت اعظم وقت خویش را در پرواز های عملیاتی و یا قرارگاه ها و جبهه های جنگ سپری کرد و تنها بیش از۶۰  ماموریت جنگی را از سال  ۱۳۶۴ تا هنگام شهادت، با موفقیت کامل به انجام رسانید. شهید عباس بابایی برای پیشرفت سریع عملیات ها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اکتفا نمی کرد، بلکه شخصاً در جمیع ماموریت های جنگی طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی، نخستین خلبان بود که پیشگام می شد. سرلشکر بابایی در تاریخ ۸/۲/۱۳۶۶، به دلیل لیاقت و رشادت هایی که در دفاع از نظام، سرکوبی و دفع تجاوزات دشمنان از خود بروز داد، به درجه سرتیپی مفتخر گردید.

سرلشکر بابایی بهمراه سرهنگ خلبان بختیاری با یک فروند هواپیمای اف ۵ دو نفره، در صبح روز پانزدهم مرداد ۱۳۶۶ هم زمان با عید سعید قربان در پایگاه هوایی تبریز به زمین نشستند. به محض این که هواپیما به زمین نشست، سرهنگ خلبان" علی محمد نادری" و شماری دیگر از خلبانان به استقبالشان آمدند.

شهید عباس بابایی و سرهنگ نادری برای نابودی پایگاه های عراقی، با یک فروند هواپیمای اف۵ از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمدند و وارد آسمان عراق شدند. هواپیمای امیر بابایی به هنگام بازگشت، بعد از انجام دادن پیروزمندانه مأموریت، مورد هدف قرار گرفت و از ناحیه سر زخمی شد و به شهادت رسید، ولی هواپیما با خلبان آن به تبریز بازگشت.

شهید بابایی زمانیکه به شهادت رسید، سی و هفت سال داشت که ۶۰ مأموریت جنگی موفق را پشت سر گذاشته بود. او الگویی بود که از کودکی تا واپسین نفس های عمر گرانبارش همواره با ارزش های اسلامی و انقلابی زیست و سرانجام به آروزی بزرگ خویش در روز عید قربان دست یافت و در تاریخ انقلاب و ایران نام پرآوازه اش ماندگار گشت.

منبع

22 بهمن

  • ۱۰:۰۹

عشق یعنی یک خمینی سادگی

عشق یعنی با علی دلدادگی

عشق یعنی دست تو پرپر شده

عشق یعنی یک علی رهبر شده

عشق یعنی لا فتی الا علی

عشق یعنی رهبرم سید علی

مصطفی چمران

  • ۱۴:۵۵

نام: مصطفی چمران

زاده: ۱۰ مهر ۱۳۱۱

زادگاه: قم

دین: اسلام

ملیت: ایرانی

درگذشت: ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ دهلاویه

××××××××××××××××××

 

شهید چمران تحصیلات خویش را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، شروع کرد و در دارالفنون و دبیرستان البرز دوران متوسطه را گذراند؛ با وارد شدن شهید مصطفی چمران به آن مدرسه، او توانست پایه ریاضیات خود را خیلی قوی کند. در طی همان دوره دبیرستان تصمیم گرفت که وارد یکی از شاخه‎ های رشته ریاضی شود. تلاش های شبانه روزی و پشتکار و اراده زیاد، سبب شد که وی کنکور خودش را به برترین نحوه بدهد و بتواند رتبه ۱۵ کنکور سراسری را به دست آورد و در رشته مهندسی الکترومانیک در دانشکده فنی تهران شروع به تحصیل کند و در سال ۱۳۳۶ در رشته الکترومکانیک فارغ ‏التحصیل شد و یک‏سال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت.

کار شهید چمران به حدی خوب بود که مورد توجه غربی ها قرار گرفت و از سوی دانشگاه تگزاس ای اند ام به او نامه ای فرستاده شد که در آن دانشگاه قبول شده و دولت وی را بورسیه می کند. شهید مصطفی چمران اصلاً دوست نداشت که به آمریکا برود ولی از طرفی دیگر می خواست به هدف اصلی خود برسد، درنهایت او دانشگاه رفتن را انتخاب کرد، به دلیل آن که با هدفش مرتبط بود.

شهید چمران بعد از این که تحصیلات خود در دانشگاه ای اند ام تگزاس به پایان رساند، برای گرفتن مدرک دکترا به دانشگاه برکلی کالیفرنیا رفت و در رشته فیزیک پلاسما مشغول به درس خواندن شد. مصطفی چمران در آن جا هم گرد و خاک بپا کرد و ایده های شگفت انگیزی را به اساتید دانشگاه ارائه داد. به طوریکه پایان نامه او، مرجع دو مقاله علمی در همان رشته شد. همین کارنامه درخشان او سبب شد که آزمایشگاه هایی مانند جت ناسا و آزمایشگاه بل او را به استخدام خود در بیاورند، آزمایشگاه هایی که هر یک از آنها در زمینه تکنولوژی و فناوری بسیار پیشرفته هستند.

شهید چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، پس از ۲۳ سال هجرت، به وطن بازگشت. همه تجربیات انقلابی و علمی خویش را در خدمت انقلاب گذاشت؛ خاموش و آرام ولی فعالانه و باقطعیت به سازندگی پرداخت و همة تلاش خود را صرف تربیت نخستین گروه‏های پاسداران انقلاب در سعدآباد کرد. بعد در شغل معاونت نخست‏ وزیر در امور انقلاب، شب و روز خود را به خطر انداخت تا سریع‏تر و قاطعانه ‏تر مسأله کردستان را فیصله دهد تا این که عاقبت در قضیة فراموش ناشدنی «پاوه» قدرت، ایمان و ارادة آهنین و شجاعت و ازخودگذشتگی او بر همگان ثابت شد.

مصطفی چمران در اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ در آزادسازی سوسنگرد و تپه های الله اکبر شرکت داشت. بعد از فتح ارتفاعات الله اکبر، شهید چمران طرح تسخیر دِهْلاویه را به کمک رزمندگان ستاد جنگهای نامنظم به مرحله اجرا درآورد و در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ش بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن در جبهه سوسنگرد ـ دهلاویه به شهادت رسید و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. امام خمینی به مناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ پیامی خطاب به ملت ایران، لبنان و خانوادۀ شهید چمران صادر کرد.

منبع

حسین فهمیده

  • ۱۴:۴۹

نام:محمد حسین فهمیده

زاده:۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶

زادگاه:قم، ایران

ملیت:ایرانی

مدفن:بهشت زهرا، تهران، ایران

درگذشت:۳۰ اکتبر ۱۹۸۰

××××××××××××××××××

 

وقتی که حسین فهمیده دوازده سال داشت، حوادث کردستان اتفاق افتاد. وی که عشق انقلاب وامام قدس سره را در سر داشت، به کردستان رفت، ولی چون سنش کم بود، برادران کمیته او را باز گردانند و درصدد برآمدند که از او درحضور مادرش تعهد بگیرند تا دیگراز کرج خارج نشود ولی او رضایت نداد و به برادران کمیته گفت که خودتان را زحمت ندهید. اگر امام بگوید، به هر کجا که باشد، آماده رفتن هستم.

حسین فهمیده گفت:من باید درصدد خدمت‌رسانی به مملکتم باشم. من نمی نویسم و اگر بنویسم حرف دروغی زده ام. وی حتی حاضر نمی شود با تهدید به زندان تعهد بدهد و سرانجام از مادرش امضا می گیرند. حسین فهمیده درهمان روزهای نخست جنگ تحمیلی، تصمیم می گیرد که به جبهه برود و به جنگ با متجاوزان بعثی برود. او در خانواده و بین دوستانش زمزمه رفتن را می افکند. حسین فهمیده، خودش را در یکی از بیمارستان های کرج به یکی از دوستانش که بستری بود، رساند و با او خداحافظی کرد و برای وی از جبهه و جنگ گفت و تکلیف الهی خود را گوشزد کرد.

یک روزکه حسین فهمیده به بهانه خرید نان از خانه بیرون رفته بود، مبلغ ۵۰ تومان به دوستش داد و از او درخواست کرد تا نان بخرد و به منزل آنها ببرد و برای رفتن به خوزستان، تصمیمش را برای دوستش گفت و از وی خواست که تا سه روز خانواده اش را در جریان نگذارد تا مانع رفتن او نشوند بعد به آنها خبر دهد. دوست وی یکی، دو روز بعد اینگونه خبرداد که:«من رفتم جبهه نگران من نباشید.»

یکی از پاسداران کمیته در تهران متوجه تصمیم حسین فهمیده شد و با وی حرف زد و سعی کرد تا او را از تصمیمش منصرف کند، ولی موفق نشد. شهید فهمیده که در عزمش راسخ بود، شهرهای جنوب کشور رفت و هرچه تلاش کرد که با گروه یا دسته ای که قصد داشتند به خطوط مقدم جبهه بروند، موفق نشد. تا این که با جمعی از دانشجویان انقلابی دانشکده افسری برخورد کرد و پیش فرمانده آنان رفت و از او تقاضا کرد تا وی را با خود ببرند. فرمانده از این کار امتناع کرد، ولی شهید فهمیده به قدری پافشاری کرد تا فرمانده را متقاعد کند که وی را برای یک هفته به خرمشهر ببرد.

هر کاری که پیش می آمد دراین مدت کوتاه، حسین فهمیده پیش قدم میشد و در تمامی کارها استعداد و قابلیتش را نشان می داد. وی در خرمشهر با دوستی که درآن جا پیدا کرده بود، یعنی محمد رضا شمس، هر دو مجروح شدند و به بیمارستان منتقل شدند و حسین فهمیده با وجود مخالفت فرمانده آن گروه با حالت مجروحیت، مجدداً در خرمشهر به خطوط مقدم بازگشت. چشمان حسین درحین برخورد با فرمانده و بعد از ممانعت او از حضور درخط مقدم، پراز اشک شد و با ناراحتی به فرمانده گفت:من ثابت می کنم به شما که می توانم به خط بروم و لیاقتش را دارم.

حسین فهمیده برای اثبات لیاقتش به فرمانده، یک مرتبه بین عراقی‌ها حضور یافت و لباس و اسلحه‌ای از عراقی ها بدست‌آورد و در هیئت یک عراقی به نیروهای خودی نزدیک شد، بنحوی که رزمندگان دیدند که یک عراقی کوچک به طرفشان می آید! قصد داشتند به او شلیک کنند، که یکی از آنان گفت، صبرکنید تا با پای خودش بیاید آن گاه اسیرش می کنیم. وقتی که نزدیک شد، دیدند که حسین است و می خواهد ثابت کند که میتواند با عراقی ها با دست خالی بجنگد و شجاعت و لیاقت این را دارد که در خط مقدم حاضر شود. مسئول گروه که به توانمندی و اراده ی حسین فهمیده برای رزم در جبهه مطمئن شد، به وی اجازه داد تا در جبهه بماند.

حسین فهمیده در روز هشتم آبان ۱۳۵۹، با دوست شهیدش محمدرضا شمس که هم سنگر بودند در حمله عراقی ها، محاصره شدند. محمدرضا شمس، زخمی شد ولی حسین فهمیده با سختی و زحمت زیاد، دوستش را به پشت خط رساند و بعد از بازگشت به سنگر دید که پنج تانک عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده اند و میخواهند آن را را محاصره و قتل عام کنند. حسین فهمیده تعدادی نارنجک به کمرش بست و به طرف تانک ها حرکت کرد. تیری به پایش خورد ولی خللی در اراده پولادین او وارد نشد و در همان حال توانست به تانک رو به رو برود و خود را به زیر تانک بیاندازد و درنهایت تانک منفجر شد.

دشمنان متجاوز با دیدن این صحنه فکر کردند که حمله ای صورت گرفته و با سرعت تانک ها را رها کرده و فرار کردند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته شد و بعد از مدتی نیروهای کمکی آمدند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازی کردند.

صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه های خود اعلام کرد که نوجوانی ۱۳ساله با فداکاری به زیر تانک عراقیها رفته و آن را منفجر کرده ولی خودش به شهادت رسیده است. بقایای پیکر شهید حسین فهمیده بعد از شهادت در بهشت زهرا، قطعه ۲۴، ردیف ۴۴، شماره ۱۱ دفن شد.
منبع

محمد جهان‌آرا

  • ۱۸:۰۶

نام:محمد جهان آرا

زاده:۹ شهریور ۱۳۳۳

زادگاه:خرمشهر، خوزستان، ایران

تاریخ شهادت:۷ مهر ۱۳۶۰

ملیت:ایرانی

محل دفن:بهشت زهرا، تهران، ایران

××××××××××××××××××


محمد جهان آرا بعد از این که ۱۵ ساله شد؛ در گروه مبارزه بر ضد طاغوت قرار گرفت و در گروه حزب الله خرمشهر در سال ۱۳۴۹، عضو شد و برای براندازی رژیم پهلوی، تلاش بسیاری کرد. محمد جهان آرا، دوران جوانی خود را در حکومت پهلوی سپری کرد و آرزوی دیرینه ی او با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، به تحقق پیوست و کوشش بی وقفه ای را به خاطر پیروزی انقلاب اسلامی، در راه حراست از دستاوردهای انقلاب آغاز کرد. او در تشکیل سپاه پاسداران خرمشهر، نقش بسیار مهمی را ایفا کرد. او با عوامل استکبار و منافقان، پس از تشکیل سپاه خرمشهر مبارزه کرد و به جنگ با عوامل مزدور خارج از مرزها پرداخت. جهان آرا به خاطر عملکرد خوبش بعنوان فرمانده ی سپاه خرمشهر انتخاب شد و توانست توطئه های مطرح شده بر ضد نظام اسلامی را خنثی کند.

محمد جهان آرا ضربه های کمرشکنی را در جبهه های نبرد به خصوص در سنگرهای گرم آبادان و خرمشهر، بر متجاوزان بعثی وارد کرد. او به خاطر داشتن خصلت هایی همچون تلاش، مجاهدت، استقامت، صبر، پایداری و فرماندهی خردمندانه، نقش عمده ای در پیروزی بر دشمن متجاوز داشت.

وقتی که جنگ تحمیلی شروع شد و رژیم صدام بر ایران، حمله کرد و همچنین ارتش بعث به خرمشهر حمله کرد، فرمانده سپاه پاسداران خرمشهر به نام شهید جهان آرا در مقابل دشمن مقاومت کرد. شهید جهان آرا در جبهه نبرد، بمدت یکسال حضور داشت و به یک متفکر نظامی و برنامه ریز در میدان جهاد تبدیل شد. از این رو ، او علاوه بر سمت فرماندهی سپاه خرمشهر در اوایل سال ۱۳۶۰، در سمت های دیگری مشغول به فعالیت شد که از آن ها می توان به فرماندهی سپاه پاسداران اهواز و سرپرستی ستاد منطقه هشت سپاه اشاره کرد.

شهید محمد جهان آرا، برادر بزرگ تری داشت که او را در تهاجم نیروهای عراقی به خرمشهر، اسیر کردند و از آن پس دیگر، پیدایش نکردند. نام برادر دیگر شهید محمد، علی جهان آرا بود که در سال ۱۳۵۶ او را زندانی کردند و عاقبت در ۲ اردیبهشت ۱۳۵۷ کشته شد. برادر کوچکتر شهید محمد، حسن جهان آرا نام داشت که به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران، در سال ۱۳۶۰ بمدت ۷ سال زندانی شد و در تابستان ۱۳۶۷در جریان اعدام زندانیان سیاسی، او را اعدام کردند. تنها دختر خانواده جهان آرا به نام مه میباشد که همسرش، شهید شده است.

منبع


(بخش جدیدی به نام معرفی چهره‌های انقلابی به وبلاگ اضافه می‌شود برای یاد کردن اشخاصی که در قوی بودن ایران فعلی  نقش‌آفرینی‌های ارزشمندی داشتند. امیدواریم که همراهان همیشگی و گرامی وبلاگ از آن راضی باشند و دانشی به آموخته‌هایشان افزوده شود.)

پرسش مهر ریاست محترم جمهوری:
ایران قوی چه ویژگی‌هایی دارد؟
نقش دانش‌آموزان در شکل‌گیری ایران قوی چیست؟
Designed By Mobina Powered by Bayan