ای نامور شهریار

  • ۱۵:۱۲

شنیدم که دارای فرخ تبار

ز لشکر جدا ماند روز شکار

دوان آمدش گله‌بانی به پیش

به دل گفت دارای فرخنده کیش

مگر دشمن است این که آمد به جنگ

ز دورش بدوزم به تیر خدنگ

کمان کیانی به زه راست کرد

به یک دم وجودش عدم خواست کرد

بگفت ای خداوند ایران و تور

که چشم بد از روزگار تو دور

من آنم که اسبان شه پرورم

به خدمت بدین مرغزار اندرم

ملک را دل رفته آمد به جای

بخندید و گفت: ای نکوهیده رای

تو را یاوری کرد فرخ سروش

وگر نه زه آورده بودم به گوش

نگهبان مرعی بخندید و گفت:

نصیحت ز منعم نباید نهفت

نه تدبیر محمود و رای نکوست

که دشمن نداند شهنشه ز دوست

چنان است در مهتری شرط زیست

که هر کهتری را بدانی که کیست

مرا بارها در حضر دیده‌ای

ز خیل و چراگاه پرسیده‌ای

کنونت به مهر آمدم پیشباز

نمی‌دانیم از بداندیش باز

توانم من، ای نامور شهریار

که اسبی برون آرم از صد هزار

مرا گله‌بانی به عقل است و رای

تو هم گلهٔ خویش باری، بپای

در آن تخت و ملک از خلل غم بود

که تدبیر شاه از شبان کم بود

-سعدی

محسن بهرامی

شعر زیبایی بود

سیما

بسیار زیبا 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
پرسش مهر ریاست محترم جمهوری:
ایران قوی چه ویژگی‌هایی دارد؟
نقش دانش‌آموزان در شکل‌گیری ایران قوی چیست؟
Designed By Mobina Powered by Bayan